مجموعه برداشت هایی از اشعار مولانا

ساخت وبلاگ

باسمه تعالی

مقایسه انسانها

افراد تمایزشان با توجه به میزان معرفت آنها است
.داشتن ظاهر یکسان، دلیل بر یکسان بودن افراد نیست.نمی توان باتوجه به ظاهر قضاوت کرد.برای مثال زنبور عسل و زنبورسمی هر دو بر گل می نشینند ولی یکی عسل و دیگری زهر تو لید می کند،اگر چه هر دو زنبور و از یک گل تغذیه می کنند.
مثال دیگر آهوها از دو نوع هستند،یکی با خوردن گل مشگ ایجاد می کند و دیگری فضولات.همچنین در نیزار ها دو نوع نی است،یکی داخلش شکر و دیگری خالی است.اگر چه هر دو به ظاهر نی هستند.
انسان ها هم همگی تغذیه می کنند و نیرو می گیرند.اما یکی از توانایی خود در اذیت و آذار دیگران استفاده می کند و دیگری برای کمک و راهنمایی و محبت استفاده می کند.لذا تمایز افراد بستگی به تقوا و میزان اکتساب صفات الهی است.که می تواند از منهای بی نهایت تا بعلاوه بی نهایت تغیر کند.
لذا تمایز معصومین و گناهکاران زیاد است .لذا به صرف بشر بودن ،نمی توان گفت که یکسان هستند.
مثال دیگر مقایسه دو قطعه زمین است.یکی منجر به گل و میوه و سبزی می شود و دیگری به صحرای خشک و پر از خار و خاشاک می گردد.در اولی مردم لذت و بهره می برند ولی در دیگری هیچ حاصلی جز هیزم بدست نمی آید.هر دو محصول می دهند ولی کیفیت و سطح  آنها زیاد است.
انسانها نیز مشابه زمین متمایزند.عده ای برای جامعه
بسیار مفید و موقر و سازنده و عده ای دیگر مخرب و مزاحم روح و جسم انسان ها هستند.
مثال دیگر آب است،یکی شیرین و دیگری شور.اگرچه به ظاهر یکسان هستند.حتی در یک اقیانوس مشاهده شده که آب شور وشیرین از هم تفکیک شده اند.اگر چه هر دو در یک اقیانوس قرار دارند . انسان های مومن همانند آن آب شیرین هستند و انسان منافق همانند آن آب شور می باشند.اگر چه کنار هم هستند ولی هر گز مخلوط نمی شوند. هر دو به ظاهر در مسجد نماز می خوانند ولی یکی برای تقرب الهی و دیگر برای تظاهر به دینداری است.اگر به منافق مو من بگویی خوشش می آید واگر به او منافق بگویی بدش می آید. این بخاطر کلمات نیست،بلکه بخا طرحقیقتی که این کلمات ظاهر آنهاست.
انسانها نیز با توجه به خلق و خوی خود متمایزندو هرگز یکسان نیستند.کسی می تواند تمایز انسانها را ببیند که اهل دل و معرفت باشد.همانند مقایسه دو آب،کسی که ذائقه چشایی خود را از دست نداده باشد ،می تواند تمایز دو آب را بگوید.
مثال دیگر سحر و معجزه است.دریکی نگاه بیننده را به شی عوض می کند در صورتی که در معجزه حفیقت شی را آشکار می کند.همانند عصای موسی که یکی همواره چوب است و به ظاهر مار است ولی دیگری مار واقعی است.
اگر چه هر دو به نظر ما شکل مار دارد.

روح و جسم

انسان از روح و ماده تشکیل شده است.
هر کدام برای ادامه حیات نیاز به غذا دارند.
غذای بدن از طریق دهان و غذای روح از طریق گوش و چشم تامین می گردد.
تا زمانی که غذا در دهان است،انسان لذت می برد.اما غذای روح اثر طولانی دارد.هر قدر آنرا درک و فهم کنی، لذت بیشتری می بری.
گاهی روح و جسم بیمار می شوند.با شناسایی بیماری،امکان معالجه در بدن هست.بیماری روحی هم تا زمانی که توسط خود فرد  یا حکیم دانا شناسایی
و برطرف یا حل نگردد،موجب ناراحتی است.
متاسفانه بعضا افراد قبل از شناخت بیماری، اعمالی را انجام می دهند که به بیماری جسمی و روحی می افزایند.
روح با کسب صفات رذیله بیمار و با کسب صفات پسندیده مسرور می گردد.جسم هم با خوردن غذای ناسالم مریض می گردد.
روح و جسم بر همدیگر اثر گذارند.تا زمانی که بدن تحمل و کشش روح را دارد،حیات دنیوی ادامه دارد.
بیماریهای روحی و جسمانی با تداوم آن به تدریج منجر به مرگ انسان می گردد.
لذا تاکید فراوان در حفظ سلامتی شده است.چنانچه روزه که از واجبات است،اگر به بدن لطمه زند گرفتنش حرام می گردد.
انسان در جوانی نیاز بیشتر به تامین غذای روحی است. لذا سفارش شده که خود سازی کند.
در صورتی که در پیری نیاز به مراقبت های جسمانی شده است.معمو لا افراد مسن تمایل بیشتر  به رفتن مساجد و مکان های مقدس دارند..این به خاطر نیاز روحی آنهاست ونه بیکاری و خستگی در منزل.
اینکه گفته می شود که انسان برای وصال تزکیه نفس کند.یعنی صفات رذبله را از خود دور و صفات پسندیده را جایگزین کند.در حقیقت با تزکیه نفس، روح غذای سالم می خورد.انجام واجبات و ترک گناه بهترین دستور العمل برای تامین غذای روح و جان در هر سن می باشد.
چنانچه تزکیه جسم شود،بدن غذای سالم می خورد.انسان  با روح و جسم سالم  آماده رشد و تعالی و صعود می گردد.

حسن ها روزی موجب حزن می گردد.
گل هم با آن زیبایی روزی پژمرده می شود.
طاووس به خاطر زیبایی در قفس است.ولی 
هیچکس زاغ را در قفس نمی گذارد.
گاهی زیبایی باعث طمع و نابودی می گردد.
پادشاهان به خاطر قدرت و شکوهشان،دیگران حسادت می کنند و سعی دارند که آنها را سرنگون و خود صاحب  تاج و تخت گردند.
فیل برای عاج ،آهو برای نافه،طاووس برای زیبایی،روباه برای پوست، توسط صیاد صید می شود.
لذا حسنات،برای انسان و حیوان، موجب طمع دیگران و نهایتا نابودی است.
عشق به چیز های میرا با از بین رفتن شان از بین می رود.اما عشق به چیزهای نامردنی ،پایا و ادامه دارد.
همانند عشق به خدا وعلم.عشق به افراد با مر گشان به تدریج از بین می رود.
انسان در حفظ و نگهداری دارایی های مادی و معنوی
در دید مردم باید  کو شا باشد. سعی کند گمنام باشد،تا زودتر به اهداف خود برسد. معمولا افراد به دارایی افراد دیگر حسادت می کنند.سپس سعی در تصاحب آن یا اگر نتوانند از بین بردن آن با چشم زخم و روش های گوناگون دارند.حسادت در دارایی معنوی  بسیار بالاتر و مداوم تر است.برای مثال در جامعه علمی شاهد آن هستیم.تنها تقوای الهی می تواند انسان را نجات دهد.


آسایش و آرامش

خداوند در انسان های با معرفت نوری قرار می دهد که بوسیله آن می توانند سره را از ناسره تشخیص دهند.درستی را از نادرستی ، پاکی را از آلودگی.
همانطور که زرگرها توسط سنگ محک طلا را از غیر طلا تشخیص می دهند خداوند هم نوری در دل مومن قرار می دهد که حقایق را می بیند.لذا براحتی می تواند صحیح را از غلط تشخیص دهد.در تاریکی چیزی قابل نمایش نیست.لذا می توان گفت که سنگ محک اهل معرفت،نورانیت آنهاست.
حس های پنج گانه نردبانی برای رشد و ترقی انسان در دنیای مادی است.در صورتی که حس های باطنی،همانند عقل سلیم،فطرت پاک و ایمان قوی،وجدان سالم نردبانی برای تعالی بشر به ما ورالطبیعه می باشد. بیماری حواس،با مراجعه به طبیب بهبود پیدا می کند. اما شفای دل و حواس درونی را باید به پیش طبیب دلها، که خداست رفت و از او تقاضای شفا نمود.
بدن انسان تابع هوای نفسانی خویش است و مرتب او را تحریک و به سمتی هدایت می کند.برای ارتقای جان خود،ابتدا باید جوی هوای نفسانی را از آلودگی ها پاک نمود،تا زلالی آب حیات خود را دید . همانند گنجی که در خانه است.صاحبخانه خانه خراب و خیش می زند.بعد از پیدا کردن گنج ،با آن خانه ای نو می سازد.لذا با پاکی روح و روان،رشد و تعالی انسان دو چندان می شود.در حقیقت با نورانی شدن دل، چشمه های معر فت جوشان و انسان را سیراب می کند.
انسان ها دو گونه اند،یا رو به خدا دارند یا رو به خود و دنیا. کسانی که رو به خدا دارند از عظمت حق تعالی حیران و سر تعظیم فرو می آورند.در مقابل اهل دنیا حیران و سر گردانند.به هر راهی که می روند، وقتی به انتها می رسند جز سراب و نابودی چیز دیگری برای آنها حاصل نمی شود.اگر چه دنیا به آنها  آسایش می دهد ولی آرامش هرگز.تنها کسانی که رو به خدا هستند و در کسب صفات الهی کوشا هستند،امکان کسب آرامش دارند.

شکار انسان و حیوان

صیادان با تله قرار دادن حیوانات و پرندگان آنها را با فریب و تقلید صدا و طعمه به تور می اندازند یا شکار می کنند.بعضی از مقدس نما ها از ساده لوح ها و کم سواد ها با مذهبی جلوه دادن خود به آنها نزدیک و عقاید و اعتقادات آنها را شکار می کنند.

با همنشینی با افراد شراب خوار ، از دهانشان بوی گند و زننده استشمام می شود.ولی همنشینی با افراد اهل دل که شربت طهورا ی معرفت  را چشیده اند سخنانشان  دلنشین  به گوش می رسد.

همانطوری که بعضی انسانها که لوچ هستند،اشیا را دو تا می بینند و خطای چشم دارند.بعضی افراد هم دو بین در چشم دل هستند و حقایق را نمی توانند درست ببینند.لذا دچار انحراف فکری می گردند.خشم و شهوت و هوای نفسانی چشم دل را لوچ می کند.لذا نمی تواند حقایق را آنطور که هستند ببیند.لذا دچار انحراف از خط مستیم می گردد. خط مستقیم خط درست است و فکر می کند درست می بیند و تا زمانی که آلودگی های نفسانی را از دل پاک نکند،نمی تواند درست ببیند.مثل لوچی که ظرفی را دو تا می دید ، زمانی که آنرا شکست متوجه یکتایی آن شد.

گناهان باعث می شوند که حجابهایی در انسان ایجاد شود که نتواند حقایق را آنطور که هستند ببیند و محو چیزی می شود که به آن دل بسته است.

و خوبی ها و زیبایی ها و حقایق را نمی بیند.


مدح و ستایس

مدح و ستایس مخصوص خداست.چنانچه نزد افراد پایکوبی و چابلوسی و تملق گویی شود.آن فرد مغرور و شروع سقوط او می گردد.بعلاوه کسی که چابلوسی می کند،خود را تحقیر می کند.کسانی که این منظره را می بینند نسبت به آن فرد نگاه خوبی پیدا نمی کنند.
گاهی اوقات به انسان مصیبت های وارد می شود
که در ابتدا موجب نگرانی و ناراحتی اومی شود .ولی  با گذشت زمان متوجه می گردد که در این دنیا یا آخرت آن اتفاق  به نفع وی  بوده است.
مثلا وقتی بچه از شیر گرفته می و یا به مدرسه می رود و از آغوش گرم مادر و خانواده دور می گردد.به ظاهر کودک اذیت می شود ولی نهایتا به نفع اوست.

تا به کی سر خم کنی جز بر خدا
تو گدایی می کنی پیش گدا
روح تو خواهان حق هر آن و دم
سر فرو آری به پیش بینوا

انسان زنده و مرده

جسم انسان تا زمانی که روح از بدن خارج نشده است و به حیات دنیوی ادامه می دهد ، گویند که او زنده است.اما زنده واقعی کسی است،که روح و روان او مرده نباشد.نقل است که فردی از حضرت عیسی خواست ، که چه می گویید که مردگان زنده می شود. حضرت به ایشان گفت چگونه مرده می تواند مرده را زنده کند.ابتدا خود را زنده کن، بعد دیگران را.
تا زمانی که صفات چهار گانه،شهوت و طمع و خود نمایی و مقام پرستی و بطور کلی از هوای نفس پیروی می کنیم ،روح مان مرده و یا در حال مردن است.بطوریکه گویندقلب او سیاه شده است.

عشق چیست

عشق از نظر لغوی به  پیچکی گفته می شود که آنقدر دور درخت می پیچد تا دیگر درختی دیده نشود و خشک گردد.اما عشق به صورت های گو ناگون زیر اطلاق می شود.

1.عشق آینه ای است که درون انسان را منعکس می کند.همانطور که آینه ظاهر انسان را نشان می دهد و ظاهر انسان را هویدا می کند.عشق هم باطن انسان را آشکار می سازد.

2.عشق وسیله ای است که الطاف الهی را به انسان نشان می دهد.همانند اسطرلابی که ستارگان توسط آن رصد می شوند.

3.عشق خورشید دل است.همانطوریکه توسط خورشید نور ایجاد می شود و اشیا قابل رویت می شوند .با عشق دل انسان نورانی می گردد.به میزانی که در مسیر خورشید بیرونی و درونی قرار داشته باشیم،به همان میزان بهره می بریم.

   عشق انسان به خدا و نظر خدا به انسان، موجب قرب و نزدیکی می گردد.بطوریکه دیگر عشق های مجازی مجذوب نمی باشند.

عشق را تفسیر و تعبیرش خطاست

عشق دانی گوهری نزد خداست

عشق ما باشد هوس،آن عشق نیست

عشق دانی ذات پاک کبریاست

هوای نفس چیست

خداوند نورانیت خود را در دلها با روشهای گوناگون قرار  می دهد..گاهی اوقات در زمینه های گو ناگون الها ماتی به انسان می شود ، که باعث رفع گرفتاری و مشکلات می گردد.همانند تابلو های جاده که با توجه به آنها انسان سالم به مقصد می رسد.گاهی انسان به این تابلو های راهنمایی توجه نمی کند.لذا احتمال هر گونه خطا و تصادف و نرسیدن به مقصد می گردد.
پیامبران واسطه انسان و خدا هستند.دستورات دینی ،دستور العمل و راهنمای ما جهت رسیدن به کمال و سعادت می باشد.بعلاوه خداوند  برای هر انسانی،یک پیامبر درونی به نام عقل قرار داده است که با پیروی از آن،انسان را راهنمایی می کند.
دل انسان همانند پنبه آغشته به بنزین است که با یک جرقه آتش می گیرد.اما گاهی بادی می وزد و شعله را خاموش می گرداند.
مثل هوای نفس همانند بادی است که نمی گذارد دل نورانی شود و به انسان فیض برسد.اگر چه خداوند بطور مرتب جرقه های خود را می زند ولی ما باید آماده باشیم که پنبه های آغشته به بنزین را نزدیک آن بریم تا شعله ور شود و مراقبت کنیم که پنبه در مسیر باد قرار نگیرد و یا کسی آنرا خاموش نکند.

چون گنه قلب تو را تسخیر کرد
ذکر حق کی بر دلت تاثیر کرد
اژدهای نفس گر گردد رها
آدمی را در غل و زنجیر کرد

استراحت جسم و جان

انسان در هنگام خواب روح و جسمش استراحت می کنند. روح از بدن جدا و در عالمی استراحت می کند و اعضای بدن هم از فعالیت متوقف می شوند.
خواب همانند زنگ تفریح برای دانشاموز است که با زنگ مدرسه دو مرتبه به کلاس می رود.روح در عالمی که استراحت می کند ،امکان سیر در جهان هستی دارد، ولی با یک بدن مثالی از انسان.ما در خواب حرکت بدن مثالی را شاهد هستیم.وقتی از خواب بیدار می شویم ،می توانیم جا ها یی که بدن مثالی سیر کرده باز گو کنیم. در قیامت هم به اذن الهی ، امکان باز گشت روح به جسم قیامتی وجود دارد.
خواب برادر مرگ است.با این تفاوت که در خواب تعلق روح به جسم وجود دارد ولی در مرگ تعلق روح به بدن قطع می گردد و در عالم برزخ می رود تا زمان قیامت فرا رسد.
امکان دارد که روح برای مدت مدیدی از بدن جدا باشد ، همانند اصحاب کهف و تعلقات روح به بدن  قطع نشده باشد.رابطه روح و جسم همانند اسبی است که  به چرا گاه رفته و توسط طنابی طولانی به زین اسب وصل است و در پایان چریدن با ندایی زین بر اسب قرار داده می شود.

مستی ما مستی انگور نیست

لحظه ای در خود شدن منظور نیست

مستی ما بی خود از خود گشتن است

  شوق جنت رفتن و یا حور نیست

دکتر علی رجالی

شادی...
ما را در سایت شادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9alirejalib بازدید : 161 تاريخ : پنجشنبه 22 تير 1396 ساعت: 20:23